پیشگیری یا درمان؟ | ||
|
صفحه قبل 1 1 2 3 4 5 ... 25 صفحه بعد
![]() آﯾﺎ در اﯾﻦ دﻧﯿﺎ ﮐﺴﯽ اﺳﺖ ﺑﻔﻬﻤﺪ ﮐﻪ در اﯾﻦ ﻟﺤﻈﻪ ﭼﻪﻣﯿﮑﺸﻢ؟ ﭼﻪ ﺣﺎﻟﯽ دارم؟
ﭼﻘﺪر زﻧﺪه ﻧﺒﻮدن ﺧﻮب اﺳﺖ... ﺧﻮب ﺧﻮب ﺧﻮب
صفحه قبل 1 1 2 3 4 5 ... 25 صفحه بعد
فرق است بین دوست داشتن و داشتن دوست دوست داشتن لحظه ای است ولی داشتن دوست استمرار لحظه های دوست داشتن است
صفحه قبل 1 1 2 3 4 5 ... 25 صفحه بعد عشق یا جان گیرد یا افسرده کند گل باشی روزی تو را پژمرده کند چه خوش باد گر به عشقت برسی بدان گر نرسی خاطرت آزرده کند صفحه قبل 1 1 2 3 4 5 ... 25 صفحه بعد دستان گرمت را میان دستانم می پرستم چه در بهار و تابستان ... و چه در پاییز و زمستان لحظه لحظه با تو بودن را . کنار تو قدم زدن در بارش یکریز باران را می پرستم کوچه های بی قراری را دویدن با تو و به خیابان آغوشت رسیدن ها را می پرستم در تب و تاب هیجان تازه تر سوختن را و دست در دست هم داشتن را می پرستم اینکه نگاهم کنی و بگویی دوستت دارم و نگاهت کنم و بگویم عشقمی رامی پرستم اینکه طعم لبانت شیرین تر از هر شربتی است فهمیدن رامی پرستم تو آنقدر عشق به من می بخشی که من کنار تو بی نیاز ‘ بی نیازم با تو من این عاشقی ها را عزیزم می پرستم
[ یک شنبه 30 مهر 1391برچسب:دستان تو,دستهای من و تو, ] [ 10:20 ] [ Mahtab ]
صفحه قبل 1 1 2 3 4 5 ... 25 صفحه بعد
![]() باران که مي بارد، هـمه چيز تازه مي شود حتّي داغِ نبودن ِتـــــــــو . . .
صفحه قبل 1 1 2 3 4 5 ... 25 صفحه بعد
![]() دلم آغوش میخواهد
دلم آغوش گرم و آتشین یار میخواهد دلم پرغصه است و آه میخواهد کمی ناله.. کمی گریه.. کمی فریاد. میخواهد... دلم تنگ است . دیدار میخواهد نگاهی بس عمیق و داغ ز گرمای وجود یار میخواهد دلم تنگ است و دل خسته . دلم خاکی . غبار آلود نسیمی سردو جان افزا ز کوی یار میخواهد دلم پاکیزگی همچون دل دلدار میخواهد و میدانم دل یارم شده بیمار. دل اوهم دیدار میخواهد...
صفحه قبل 1 1 2 3 4 5 ... 25 صفحه بعد
روزی تو خواهی آمد از کوچه های باران
تا از دلم بشوری غم های روزگاران صفحه قبل 1 1 2 3 4 5 ... 25 صفحه بعد از فشار زندگی نترسید به یاد داشته باشید فشار ، توده زغال سنگ را به الماس تبدیل میکند . . . صفحه قبل 1 1 2 3 4 5 ... 25 صفحه بعد
از چه مرا می ترسانی؟
از اینکه روزی عشقی که از ازل می دانستم در سرنوشت من نیست از من گرفته شود؟
از چیزی که حتی تاوانش را در عهدی که بستم هم دادم؟
آری همان روزی که اورا دیدم این عهد را بستم که حتی اگر فاصله افتاد در میانمان بازهم
دوستش داشته باشم
اما حالا از دوست داشتن و نداشتن فاصله گرفته ام حالا دیگر دعوای عشق سر داشتن ونداشتن علاقه نسبت به او نیست
دعواسر فراموش کردن و خاموش کردن اوست حالا داستان به از یاد بردن او پایان می پذیرد
از یادبردن عشقی که از ازل برقی که در چشمانش بود برای من ونگاه من نبود.
صفحه قبل 1 1 2 3 4 5 ... 25 صفحه بعد خدا را دوست بدار ... صفحه قبل 1 1 2 3 4 5 ... 25 صفحه بعد |
|